دیشب خواب خیلی عجیب دیدم.

باید بین یک سری شکنجه یکی رو انتخاب میکردم. یکیش مطمئنم خفه شدن بود. 

شمشیر دادن بهم. مثه تو فیلما. مثه سامورایی‌ها. گفتن باید فرو کنی تو بدنت. نمیخواستم. اما انگار داشتند بهم لطف میکردند. تمام سئوال ذهنم این بود که آیا درد داره؟ 

بار اول شمشیر فرو نرفت.

بار دوم دستم رو گرفتند و فرو کردم تو شکمم. خون پاشید روی صورت کسی که دستم رو گرفته بود تا خودم رو بکشم. 

یک کر رو به طور واضح یادمه، اینکه باید اشهد ان لا اله الا الله رو بگم وقتی خودم رو میکشم.

نترسیده بودم اما درد داشتم. بیدار شدم. 

به زحمت گوشی رو پیدا کردم، ساعت چهار و نیم بود و من در امن‌ترین نقطه‌ی دنیا خواب بودم.

برای مدتی بیدار بودم و به چهره‌هایی فکر میکردم که اصلا یادم نبود. خیلی شبیه یک صحنه از یک فیلم تخیلی بود. 

چرا با مردنم بیدار شدم؟ چرا صدای گفتن اشهد ان لا اله الا الله اینقدر واضح تو گوشمه. خواب چقدر عجیبه!

شاید واضح‌ترین خوابی بود که تا الان دیدم.

پ.ن : اونقدر سورئال بود خواب که حالا در روشنایی بی دغدغه روز خنده‌دار به نظر میرسه.

پ.ن : داشتم می‌نوشتم گوشی دینگ دینگ کرد یک متر پریدم. یعنی هر چند خنده‌داره الان اما هنوز برام ترسناکه.

پ.ن : نمیتونم این فکر رو از خودم دور کنم که شاید یک گناه نابخشودنی کردم. 

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها