+ یک زمانی که تازه از دانشجو شدنم میگذشت شاید سال اول یا دوم چارتار یکهو مد شده بود. مثل خیلی از مدهای یکهویی اون موقع. شهرام شکوهی و از این قبیل‌ها. ما هم گوش میدادیم. بارونش رو تو بارون. مرا به خاطرت نگهدارش را به وقت دلتنگی‌های خونه و باز آ که جز تو جهان من حقیقتی نداردش در بی‌هدفی‌ها.   

+ آفتاب بی‌رمق روزهای از نیمه گذشته‌ی آذر از روی دسته‌ی صندلی رد شده و پهن کرده خودش رو روی میز و صفحه‌ی لپ‌تاپ رو تاریک کرده. چشم رو تنگ میکنم که ببینم. چشم تنگ؟ فکر میکنم شبیه چینی‌ها؟

+ یک ور ذهنم میخواد که کاری بکنه تا از سرگردونی خلاص شه یکور دیگه مدام وعده به تعویق و نظم میده. فکر میکنم بعد درست کردن یک کیک. بعد آماده کردن شامی چیزی. بعد این. بعد اون. شام؟ سرچ میکنم امشب چی بپزم و هیچکدوم رو دوست ندارم. 

+ امروز از خواب که بیدار شدم در پیام‌رسان‌های مختلف خبر از دوستای قدیمم بود. دینا، مینا، ناهید. چیزهای خوشایند گفتند هر کدوم به نحوی. خیلی خوشحال شدم.

+ ناهید میگفت هنوز اسیر کره‌ هستی؟ یا همچین چیزی. چرا هر چه قدر فکر میکنم یادم نمیاد که قبلا هم بوده باشم! فکر نمیکردم بروز این علاقه‌ به شرق آسیا اینقدر قدیمی بوده باشه. انگار هست.

+ دینا در خلال حرف دلتنگی‌ها میگفت مهاجرت کار سختی هست و پراز اند کانز زیادی برای فکر کردن داره و بحثش در این مقال نمی‌گنجه. نپرسیدم بیشتر اما از حرف‌هاش فهمیدم دینا رفته که رفته. نوع رفتن فاطمه از قبلش معلوم بود اما دینا رو نمیدونستم. به ندیدن بچه‌ها خیلی وقته که عادت کردم اما به گمونم هنوز هم تو عروسی رضوان جاش برام خیلی خالیه.

+ مینا تازگی‌ها عقد کرده و اینقدر گفتیم تا بالاخره عکس مراسم و هدایای مرسوم قبل و بعد مراسم عقدشون رو برامون فرستاد. مینا تو لباس سفید؟ قلبم لرزید از اینکه چقدر همه چیز در جای درست قرار گرفت و چقدر منِ مصرِّ سال‌های قبل این رو نمیتونستم بفهمم.

+ با دینا قول داده بودیم بچه‌هامون رو با هم بزرگ کنیم. 

+ اخبار میگه بانک مرکزی این توانایی رو داره که هر وقت اراده کنه بازار رو کنترل کنه. این یعنی بقیه وقت‌ها حال نمیکنه که اراده کنه؟ :)) شبیه منه فکر کنم. منم توانایی اراده کردن رو دارم فقط دلم نمیخواد :/ 

+ غزاله از محمدمهدی گفت و اینکه بی‌نظم درس می‌خونه و باید کتاب خوب بخونه از بس که کتاب درسی‌ها بی‌مایه یا کم‌مایه شده‌اند. سرچ کردم دنبال کتاب‌های خوب نهم گشتم. چه قدر اسم جدید. کارپوچینو، کاهه، ‌ای‌کیوسان و . زمان متوقف نشده انگار. چرا فکر میکردم شده؟

+ چونکه رادیوی پیام مرا به خاطرت نگهدارش» را پخش میکرد.

دردا که دوری دردا! ای آرزوی فردا .»

 

پ.ن: پیام بازرگانی رادیو داره ادعا میکنه که اگر بیسکویت جوین بخورم سر حال میشم اما من مطمئنم بستنی تریپل چاکلت کاله بیشتر میتونه در این مهم تاثیرگذار باشه. واقعا کی با بیسکویت سرحال میشه؟ آخه یه چی بگید بگنجه. :/

پ.ن: این همیشه :/» ایموجی سکته ناقصه.  #هار


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها